اثباب کشی
سلام بر دخترم
بازم با تاخیر خیلی طولانی اما همه رو یادداشت شده تا بیام برات بگم ....
مامانجونی دیگه از پیشمون رفت اخه ماها باهم زندگی میکردیم دیگه
با مامان بابایی...
اما بخاطر کار باباجونی رفتن شهرکرد که اونجا زندگی کنن خیلی دوست
داشتن پیشمون بودن اما نشد...
ایشالا هرجا هستن موفق باشن ما که خیلی بهشون عادت کرده بودیم و
نبودشون خیلی حس میشد
دقیق یادم نیست که چند ماهگیت رفتن اما الان که این مطلب رو مینویسم
یک سال و چهار ماه و هشت روزته
من و تو هم همش میریم خونشون تو با تاپت بازی میکنی میدویی کلا
خونه شون رو دوست داری چون فقط فرشه و یکم مبل اثاثی نیست که
اذیت بشی خونه خودمون تا میخوای یکم بدویی میخوری به اینور و اونور
اینم عکس که رفتی تو کارتون
الهی فدات شم....
قربونت برم من بووووووسسسس