مشهد
خب حالا بریم سر وقت تعریف کردن خاطره مشهدت
این مشهدی که رفتیم اولین سفر به مشهد برای شما بود و به شما هم کلی
خوش گذشت چون با قطار رفتیم و تو با حسنا
{دختر عمه} بودی و البته باید بگم این سفر گروهی بود و برامون از طرف
کار بابات جور شد ودو تا عمه هاتم بودن و واگن ها هم مردونه زنونه جدا بود
و این خیلی خوب بود چون هممون راحت بودیم وقتیم رسیدیم مشهد
صبح زود بود و رفتیم سمت هتل هامون تا وسایلامون رو بزاریم و صبحانه
بخوریم و بریم زیارت .
قربونت بشم عزیز دلم شما اصلا اذیت نکردی راستی مامانجونی که برات تو
سیسمونی چادر گذاشته بود موقع حرم سرت میکردی اخه تو خیلی دوسش
داری تازه رفتی عکسم انداختی هم با چادر هم بدون چادر خیلی جیگر شدی
عاشق اون عکستم.
اخر شبی بعد شام رفتیم حرم که تا نماز صبح اونجا باشیم بعد زیارت و دعا
کردن قرار شد بریم تو حیاز که با بابایی بشینم و اونجا بقیه دعاهامون رو
بخونیم و یه کبوتر روی فرش های حیاط راه میرفت تو هم مدام دنبالش
میکردی خلاصه سرگرم کبوتره شده بودی حسابی بقیه رو هم از دعا
خوندن انداختی فدات شم چون شما چهار دست و پا دنبالش میکردی همش
صدا میکردی.
راستی یه چیز دیگه بگم گفتم شما خیلی خوب بودی و اذیت نکردی اما نه
اینکه هیچکاریم نکری ماشالا تا من کتاب دعا برمیداشتم شما نمیزاشتی من
بخونم و همش جیغ میزی که من کتاب رو بگیرم و بخونم با همش داخل حرم
میرفتی از پله هاش بالا که بری تو حیاط یا یه بچه میدیدی بجنب میرفتی
سمتش و میخواستی باهاش بازی کنی خلاصه که ازبس این ور و اونور
میرفتی من نمیفهمیدم چی میخونم
اهان یه چیز دیگه هم تعریف نکردم برات موقعی که داشتن به هر کدوممون
کلیدای اتاقمون رو میدادن تا مستقر بشیم به ما هم کلید یکی ار اتاقا رو دادن
و وقتی ما وارد شدیم دیدیم توی اتاقمون میوه وشیرینی
ونسکافه هست گفتیم چه تحویلمون گرفتن ایول!!!!!
زنگ زدیم به عمه ها پرسیدیم اتاقای شماهم همیچین امکاناتی داره
گفتن نه خلاصه فهمیدیم اتاق ما رو با اکیپ قاضی ها اشتباه گرفتن اخه
همش میومدن بهمون میرسیدن کلی شیرینی و میوه و بعضی ازمیوه هایی
که اصلا اون فصل نبود رو میدادن ماهم صداش رو در نیاوردیم ولی اخرش
که خواستیم اتاق ها رو تحویل بدیم گفتیم که حروم و حلال نشه اون ها هم
گفتن چرا ماها شامل پذیرایی شدیم و از اول باید میگفتیم انگار ارث باباشون
رو گرفتیم وماهم گفتیم پولش رو میدیم اون ها هم حسابی ازمون پول گرفتن
با اینکه مقصر ما نبود اما پول خوبیم به جیب زدن ولی هم باحال بود هم ضدحال.
خلاصه مشهدمونم با همه خوبی و بدیاش و سختیاش تموم شد و
شد برامون یه خاطره از نوع متفاوتش چون شما حضور داشتید
عکسارو بعد میزارم