سونو34 هفتگی جوجوممم
سلام بر جوجوم خوبی جوجوی نازم الهی قربونت بشم امروز وقت سونو داریم منم برای اینکه سونوداشتم گفتم یکم خودم رو تقویت کنم به بابایی گفتم صبح برام حلیم بگیره حلیم رو که صبح خوردیم مامانی جونم گرفتیم با بابایی تخت خوابیدیم گفتیم الان خیلی زوده از خواب که پا شیم 2 تایی باهم خ...
نویسنده :
مامانی و بابایی جون
3:09
نوار قلب نی نی
سلام برگل دختر شیطونم که همش ما رو نگران میکنه مامانی یکی از دوستای نی نی سایتی بچش رو تو هفته 36 از دست داده بود یکی دیگه هم بند ناف دور نی نیش پیچیده شده بود وای گلم مامانی هم کلی استرس گرفته بود و ترسیده بودش ب...
نویسنده :
مامانی و بابایی جون
22:39
برای دخترم.......
عاقبت دریک شب از شب های دور کودک من پا به دنیا می نهد ان زمان برمن خدای مهربان &n...
نویسنده :
مامانی و بابایی جون
0:18
درد و دل با امام حسین
یا امام حسین جان باید اول ازتون تشکرکنم بخاطر اینکه حاجتی رو که میخواستم بهم دادی اون پرچم بزرگی که یا حسین بود و هر سال به ضریحت کشیده میشد و میومد از روی سر ادم ها رد میشد تا همه ازش تبرکی بگیرن رو میگم منم اون سال که پرچمت از بالای سرم رد میشد قسمت دادم تا سال دیگه قسمتم کنی . اقاجون قربونت بشم . اقاجون مهربون که صدام رو شنیدی و حاجتم رو دادی . حالاهم ازت میخوام مواظب بچم باشی که صحیح و سالم باشه راه ش...
نویسنده :
مامانی و بابایی جون
21:54
لالائی
کودک دلبندم اسوده بخواب که فرشتگان را گفته ام از گهواره ات دور شوند تا ترنم لطیفشان تورا بیدار نکند و پروانه های باغ راسپردهام تا هنگامیکه تو در خوابی از این گل به ان گل پر نکشند زیرا تو انقدر لطیفی که صدای پرهایشان را خواهی شنید "من" ترانه های ارام لالائی را اهسته برایت زمزمه خواهم کرد و شیره ی جانم را قطره قطره در کامت خواهم ریخت وبیدار خواهم ماند تا تو به خواب ناز فرو روی وعطرنفس های کوتاهت چشمم را گرم کند انگاه هوشیارانه ک...
نویسنده :
مامانی و بابایی جون
21:47
مرتب کردن برای سیسمونی
نفسم این روزا خیلی سرم شلوغ و پلوغ شده اخه باید اتاق شما رو اماده کنم باید اتاقم رو جمع کنم و وسایلای شما رو بچینم اماده کردن اتاق ...
نویسنده :
مامانی و بابایی جون
22:38
عیدت مبارک نفسم
عید غدیر بردخترکمون مبارک کاش مامانی این عیدم پیشمون بودی تا خوشحالیمون چند برابر میشدش اما ایشاا... عید غدیر سال دیگه پیش هم هستیم و از بابایی باهم عیدی میگیریم ...
نویسنده :
مامانی و بابایی جون
12:59
دلنوشته....
سلام موشک خان؟؟؟ چکار میکنی؟؟؟ چرا نمیایی پیشم خسته شدم دیگه اخه خیلی دیر میگذره اصلا این روزها و ماهای اخر دیر میاد و دیر میره خیلی دوست دارم ببینم چه شکلی هستی؟؟؟؟ به چی فکر میکنی؟؟؟؟؟ اون تو چکار میکنی؟؟؟ اما حیف که نمیتونم ببینمت یکم دلم گرفته کاش  ...
نویسنده :
مامانی و بابایی جون
12:15