مرتب کردن برای سیسمونی
نفسم این روزا خیلی سرم شلوغ و پلوغ شده اخه باید اتاق
شما رو اماده کنم باید اتاقم رو جمع کنم و وسایلای شما رو
بچینم اماده کردن اتاق واسه کسی که 9 ماه منتظرشی خیلی
شیرینه من و بابابیی هم با عشق اتاق خودمون رو میدیم به
کسی که عاشقشیم و لحظه شماری میکنیم تا بیاد توی اتاقش
و از وسایلاش که مامانجونی و باباجونی دادن استفاده کنه مامانی
همه عاشقتن و با عشق برات دارن کار میکنن حالا قراره دائیتم
بیادش تخت و کمد و وسایلای اتاق ما رو با بابایی جمع کنن دایی
و بابایی هم خیلی زحمت کشیدن دست دائیتم درد نکنه ایشاا...
براش جبران کنیم.
قراره مامانجونی و باباجونیم بیان تا کمکمون کنن تا من کار نکنم
و برای پنج شنبه 1392/8/9 که قراره جشن سیسمونی شما
گرفته بشه همه چی به نحو احسن برگزار بشه دست مامانجونی
و باباجونیم درد نکنه اونا هم خیلی زحمت کشیدن و کلی کار کردن
ایشاا... شما بیاین و زحمتاشون روجبران کنیم